تو را روزی رها از ظلمت و بیداد میخواهم
لبت را بار خنده، مردمت را شاد میخواهم
تو را بر قلههای بیستون سبز آزادی
نماد کوشش عاشقترین فرهاد میخواهم
تو را با قلبی از جنس گُل آلالهٔ دشتی
تنت را باغ سرو و سبزه و شمشاد میخواهم
دو دستت را پر از احساس ناب رویش امید
تمام غصههایت را به دوش باد میخواهم
تو را ای خانهٔ تاریخی قومی سراسر مهر
نه تاریک و نه بیرونق، تو را آباد میخواهم
تو را خاموش نه، خسته و زخمی نمیخواهم
که دائم در خروش جنبش و فریاد میخواهم
تو را از ابتدای یک خلیج بینهایت پاک
و تا آنجا که تیر آرشت افتاد میخواهم
برای پرکشیدن تا دل یک سرزمین لبخند
تو را ایران جاویدان من آزاد میخواهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر